آدم گاهی مجبور میشود فقط شعر بنویسد. حرف زدن سخت است:
گاهی خیال میکنم از من بریدهای
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای
از خود سوال میکنم آیا چه کردهام
در فکر میروم که تو از من چه دیدهای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیدهای
آن دل که اول از غم عشقت بسوختی
حالا بیا ببین که به آتش کشیدهای
یک روز میرسد که به آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست؛ خدا را چه دیدهای!